آن کشتی در عین حال بیدار بود. چراغ ها از هر پورت چشمک می زند. غوغایی از صداها در سکوت شب به گوش رسید. صدای طبل در امتداد عرشه ها پیچید، مردان دویدند. همیلتون، در قله، از کنار کمان هرمیون رد شد تا به ایستگاه خود برسد، اما طنابی که از هرمیون تا شناور لنگر او کشیده شده بود، سکان آن را گرفت و او را در مسیر فال ورق زندگی کامل متوقف کرد.
در زمین.” قلاب چرخیده بود تا اینکه پاروهای سمت رفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استش خم هرمیون را لمس کردند و همیلتون کلمه “تخته” را گفت. خود همیلتون فال ورق زمان رهبری کرد.
تا زمانی که پاهایش روی لنگر آویزان شده از سر گربه هرمیون قرار گرفت، خود را بالا کشید. همیلتون با گل و لای پوشانده شده بود که آن روز وزن شده بود و پاهایش از روی آن لیز می خوردند . خدمه کشتی در همین حین با چابکی گربهها و اشتیاق پسران بالا میرفتند، بر روی شانههای کاپیتان خود و همچنین بر روی سنگرهای هرمیون افتادند و در پیشنمایش فال ورق رومی کشتی بودند، جایی که همیلتون در لحظهای دیگر به آنها پیوست. در اینجا شانزده مرد سوار بر کشتی با خدمه متخاصم چهارصد نفر بودند.
همیلتون به سمت نقطه شکسته دوید و به پایین نگاه کرد و در کمال حیرت تمام خدمه هرمیون را در محله های عرشه اصلی، با فانوس های نبرد روشن، و با نهایت انرژی به سمت تاریکی که در آن تیراندازی می کردند، یافت. فانتزی هیجان زده دکل های بلند حداقل یک اسکادران از ناوچه ها را دید که برای حمله به آنها پایین می آمدند. همیلتون و به دنبال آن پانزده مردش به سمت میعادگاه توافق شده در عرشه هرمیون دویدند.
دکتر، با خدمه اش، در همین حین سوار شده بودند، و همه چیز را در مورد میعادگاه فراموش کرده بودند، و فقط از انگیزه جنگی طبیعی در خون خود پیروی می کردند، که اسپانیایی ها را در راهروی سوار فال ورق روش می کردند.
همیلتون افراد خود را برای کمک به مبارزه فرستاد و به تنهایی روی عرشه منتظر ماند تا قایق دیگرش سوار شود. در اینجا چهار اسپانیایی ناگهان به سوی او هجوم آوردند. یکی با یک تفنگ با نیرویی به سر او زد که خود اسلحه را شکست، و او را نیمه بی معنی به شانه های دریچه کوبید. دو ملوان بریتانیایی که خطر فرمانده خود را دیدند، او را نجات دادند و در حالی که خون از سر ضربه خورده او روی یونیفرمش جاری بود.
همیلتون خود را به درگیری در باند راه انداخت. در این نقطه، کاتر سیاه، به فرماندهی ستوان اول، با تفنگداران دریایی سورپرایز در هیئت مدیره، به سمت هرمیون حرکت کرد ، و مردان در حال غلت زدن فال ورق راحت بر روی باند بالگرد بودند. آنها قبلاً دو تلاش ناموفق برای سوار شدن داشتند. آنها ابتدا از پله های باند لاربرد که ستوان رهبری می کرد، بالا آمدند. او به طور بی اختیاری سرنگون شد، و در حالی که دوباره به داخل قایق افتاد.
همه افرادش را با خود به زمین زد. آنها سپس سمت رفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است هرمیون را امتحان کردند و دوباره شکست خوردند و تنها در تلاش سوم موفق شدند.
- ۰ ۰
- ۰ نظر